ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
طلوع سکوت ، به مثابه هجوم بی فرجام رویاهاست
آغازگرو آفریدگه ، هستی مفرح آرزوهاست
وشب این کهنه دریای آرامبخش ،ا ین سیاه ناپیداکران
یادآورصادق وشهامت افزای ، ایجاد خاطره هاست
درهجران بیگهش دانم، چه شبهاکه نخواهم خفت تاسحر
به یاد لب شیرین عسلش ، لب لعلی نچشم باردگر
درفرازبام تخت خواب تنهایی ، بی خواب وخورگشته ام
برآویزم به خط ضرورت ، همه دردآوریهای سفر
آه، چه فرخنده روزگارانی شمع بزمتان بودم، ای رازها!
و چه آسوده، بازیچه ی بی مقدارتان بودم ، ای نیازها!
اکنون اما، باشمایم :آی ...شماخیل کابوسهاوحسرت ها!
بروید، که مرا بس است دیگر، اینهمه نشیب و فراز ها!
حالیا این من واین شب واین ، سکوت خاطرآسای زمان
وسوسه ها می کنندم تاکه بستانم، دادزبیداد جهان
زین سبب باخویش بجنگم ، که خداراچون شودآینده ی من
بزیستن دراین عشق بیدرد یاگذشتن زسرو ، دادن جان .
*اولین سیاه مشق من که به سفارش دوستی نازنین ، درغربت وبه جهت تسلای غم هجرانش ودرسکوت محض قبل ازسحرنگاشتم...