ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کجایی؟ ای رازمبهم روزگارانم ؟
که بی تو ،چه زمستانی شده بهارانم !
اگرنبودخاطره ی آن روزبارانی
چگونه سرکنم؟ این روزهای بی بارانم؟
گفته ای که چون میگذرد، روزگارمن؟
من که خود شمع بالین شب زنده دارانم
آه،دلم لبریز ابروهوای طوفانیست
خوشا مجالی دهد، دیده ی اشکبارانم
رفتی سوی کدام دخمه ی تاریک دگر؟
که گذاشتی من وشبهای بی قرارانم
دانی چه کرده بامن ؟ فرقت نابه هنگام؟
گرفته خواب زچشم ، من وپرستارانم
نمی ترسم ازعاشقی ودل لرزه هایش
که گردست دهد!من ازنسل سربدارانم
صورتکهای جعلیست! به هرطرف که بینی
کاش،که دوباره بینم، صورت سردارانم!
گفتی هرگزمگویید، این رازرا باکسی
آری، آنگه چه کنم ؟ باخیل رازدارانم
آراد، آنچه گذاشتی، ازعشق به یادگاری
باشد گره گشایی، درکاردلدارانم