ایـــــن خـــــام ره نرفتــــــــه

خفتــــه خــبرندارد ســـردرکـــنارجانـان! کــه ایـن شـب درازباشــددرچــــشم پاسبانــان!

ایـــــن خـــــام ره نرفتــــــــه

خفتــــه خــبرندارد ســـردرکـــنارجانـان! کــه ایـن شـب درازباشــددرچــــشم پاسبانــان!

اندرفضایل موبایل

چقدراززمانی، که دربود زمانی! 

بباید زل زنیم، به جاییکه دانی! 


که آیارسیده، پیامی ز ایکس(x)

یاگرفته تماس ، توشایدندانی!


اپلی های تازه،گوشی قراضه

فضای دوگیگی، یک جای پنهانی!


تماسهای صوتی، یاپاسخ نداده

ایمیل رسیده، این شد زندگانی!


زدست پیامک، کجاقایم شدن!

خدا، حق مارا زکی میستانی؟


مگربرسرما، کم ریخته مشکل

کزین باغ هردم بری میرسانی!

   

نمیدانم ایا می توان شد خلاص؟

گرکه داده های نوین رانخوانی!؟


اگرغافل شوی'تواین داده هارا

بس است تاکه ناگه ،هر از بر ندانی!


اگرخواهی یک، راه چاره  بیابی

به روز باش جانا ، ورنه، عقب میمانی


گذشت آن زمانی، که چندین ماه وسال

نه پیامی ازیار، نه هیچ امتحانی ! 



وداع

آیدآن روزی که خاک ازخاک من برسرکنی

ترک من وقت وداع بادیدگان ترکنی


یک نگاه خیره خاکم را، پس آنگه پشت سر

تاکه مرگم رابرای خویشتن باورکنی


نیستم تا بنگرم درکوچه های بیکسی 

زنده رویای مراباچهره ی مادرکنی! 


زارچون ابربهاران برزمین باریده ام

گل نبودم که مرا بی اعتبارپرپرکنی


دوست دارم در شب خاموش سرد برکه ای

رازچشمان مراباچشم نیلوفرکنی


آه، دستان مرابیرون کن ازداغ وفا

تابه دفنی مهربان همتای یکدیگرکنی